!
وقتي پاي بي شيمه حارنوال والي بگير و شاروال بدوان به شهر هرات رسيد ، شهرسوار هرات مي بخشيد شاروال هرات آقاي چوچه مجددي را با پشتاره 5 ميليوني گير نمود .
تجارب اختلاصي آقاي چوچه مجددي آنقدر محدود نبود كه با چند تپ تپ پاي لرزان حارنوال ،از مردم سواري دست بكشد.
همان بود كه كميشن كاران، چريكك ها ، گرگك ها و چمچه يي هايش را ملبس با لباس شاروالي ساخته و مظاهره حارنوال ترسانك را تا حارنوالي به راه انداخت ، كه با اين كار خود ارزش قانوني مظاهره را هم اختلاس كرد.
در سابق میگفتند که دزد نباشی از پادشاه مترس، اگر رفیق مجددی نمیترسید پس چرا یک گروه را قبل از بازپرسی حارنوال ها به ترساندن شان میفرستاد. بعضی ها به این نظر اند که این عمل بچه ترسانک شهردار هرات نه تنها که تلاشی جهت ستر و اغفا دزدیش بود بلکه او از یک ارزش دموکراتیک سوء استفاده نموده است.
با آن هم حارنوال با تپ تپ چند پاي ، چوچه مجددي را از هرات دواند.
اين گرفتن ودواندن ، مردم اختلاص شده و به جوش آمده را اندكي آرام ساخت. آنان با خود ميگفتند: دولت خو برده ما بيدار شده ، ما بي جاه در حافظه هاي چورشده خود حادثه هشت جوزا را بار ديگر ميپرورانيم ..... نه نه دولت بيدار شده است ، ديگر اين شعر درست نيست :
به زير تور عدالت نرفت سرقتمند.
حمايه ميشود از جانب سياستمنــــد
به هر صورت آقاي چوچه مجددي از هرات فرار كرد. شايد فكر كنيد كه حتماً از وطن فرار كرد. نه در خارج جاي نداشت ، باز دولت كه باشد چرا خارج؟! زيرا نیمه یی دولت از مجرمين است ومجرمين از دولت! خوب مجددي کوچک به دولت پناه برد. حارنوال میگیوند که رفیق مجددی از پول ساختن پنج ستاره وند زده است.
هر چه شده بود ؛ اما محكمه بايد كار ميكرد چون مختلس با پشتاره بود ؛ اگر خودش را پنهان كردند ، پشتاره 5 ميليونيش را چي ميكردند.
محكمه كار نمود ؛ ولي كار چرب و نرم !!
چوچه مجددي كه به اساس ماده 270 قانون بايد به حبس كواسه دار محكوم ميشد يعني تا صاحب كواسه ميشد بايد در زندان ميماند ؛ مگر به اساس ماده 161 قانون به حبس چكري محكوم شد.
در اینجاست که حارنوالی که چوچه مجددی را به چنگک کشیده بود از نتیجه محکمه از خرسند نیستند
خو باز محکمه دیگر چیزی میگوید:
( به قول دو حارنوال)
وزيرو قاضي و والي و دزد مؤتلف اند
كجا عريضه برد آدم حاجتمنـــــــــــــد؟
شاعر بي جا سروده گناه قاضيان نبود؛ اگر آن دو احكام قانون ياد شده بجاي ماده ، نر ميبودند يك كارميشد.
اگر نه نر و یا نه ماده هم تطبیق میشود باز هم یک کار میشود. همین امروز اضافه تر از 620 نفر در زندان پلچرخی زندانی هستند، این آدمک های بی واسطه منتظر فیصله محکمه هستند. در قانون اساسی ما گفته شده که تا فیصله محکمه هر شخص حالت اصلی را دارد – یعنی بیگناه هستند.
رفتییم که از حضرت والی رفیق مجددی بپرسیم که چرا متهم شده بود و یک خوش آمدیدی به دفترش بگوییمش.
بنده خود یک اندازه آدم کم دل هستم با صد ازر و زاری همکارم اجمل خالقیار را رازی کردم که به دفتر حضرتک برود. حضرت برایش گفت فردا بیا اما امروز نظرش را تغیر داد و گفت:
اجمل جان معذرت میخواهم که ترا بدیدن رفیق فرستادم، میگویند که حالا افراد امنیت را بدنبال اجمل انداخته اند.
نقش بابه مجددي !
زماني كه چوچه مجددي به كابل ميآيد ، در زير بالاپوش تكيه گاه آقاي كرزي يعني بابه مجددي پناه ميبرد .
بابه مجددي چه ميكرد ؛ چون مسؤوليت رهاي زنداني ها را بدوشش بسته اند ، موصوف به اساس دين ديني ، وظيفوي و خانوادگي خود مجبور شد با شور دادن شاه و لقانك ساختن حارنوال ثابت ، كم گناهي چوچه مجددي را ثابت سازد. بابه مجددی چندی اختاریه را که نثار ثابت نمود، مسکین پس کشک کرد. نفر های ثابت میگویند که ثابت ادمی نیست که تنها بابه حضرت بتواند بی ثباتش کند – پایه های خوب ثابت است. اما در این قضیه بابه حضرت تهدید استعفا کرد و حتی کرزی کمی وارخطا شده بود.
گرچه مردم بار ديگر همان اشعار را ميخوانند و از خو بردگي و او بردگي دولت قصه ها ميكنند:
به زير تور عدالت نرفت سرقتمنـــد
حمايه ميشود از جانب سياستمنــــــد
به هرچه دزد و دغل احترام بايدكرد
مقام دزد بود موقف شرافتمنـــــــــــد
اما اما اما هنگامي كه بابه مجددي مكتوب مقرري چوچه مجددي را به دستش ميداد گفت:
هر قدر برايت ميگفتيم كه نسبت به تو ، يك دو پيراهن دونتبان را بيشتر پاره كرده ايم ؛ ولي به حرف ما توجه نميكردي .
بچيم ! ما دنيا ره خورديم .... و تو هرات را خورده نتوانستي ...
جانم ! شهر سواري و مردم سواري هنر ميخواهد ، برو و در آينده متوجه باش !!
باز ده شهر و بازار کم کم پیشانی مردم ترش دیده میشود. یگان دان اش میگوید: در دولت کرزی تعداد زیاد از کسانی موجود اند که متهم به فروش و قاچاق مواد مخدر، اسلحه، انسان، دستبرد به دارای عامه، جهل کاری، سواستفاده از مقام و جنایات جنگی اند. در گزارش که بتاریخ 19 مارچ از جانب بنیاد افغانستان شفاف بنشر رسیده است گفته شده که نارضایتی مردم از دولت منجر به شورش ها خواهد گردید، یکی از مسوولین نامسلمان افغانستان شفاف بنام سکات بولینجر گفت "فساد افغانستان به نکته رسیده که باید در مورد نگران بود"
وقتي پاي بي شيمه حارنوال والي بگير و شاروال بدوان به شهر هرات رسيد ، شهرسوار هرات مي بخشيد شاروال هرات آقاي چوچه مجددي را با پشتاره 5 ميليوني گير نمود .
تجارب اختلاصي آقاي چوچه مجددي آنقدر محدود نبود كه با چند تپ تپ پاي لرزان حارنوال ،از مردم سواري دست بكشد.
همان بود كه كميشن كاران، چريكك ها ، گرگك ها و چمچه يي هايش را ملبس با لباس شاروالي ساخته و مظاهره حارنوال ترسانك را تا حارنوالي به راه انداخت ، كه با اين كار خود ارزش قانوني مظاهره را هم اختلاس كرد.
در سابق میگفتند که دزد نباشی از پادشاه مترس، اگر رفیق مجددی نمیترسید پس چرا یک گروه را قبل از بازپرسی حارنوال ها به ترساندن شان میفرستاد. بعضی ها به این نظر اند که این عمل بچه ترسانک شهردار هرات نه تنها که تلاشی جهت ستر و اغفا دزدیش بود بلکه او از یک ارزش دموکراتیک سوء استفاده نموده است.
با آن هم حارنوال با تپ تپ چند پاي ، چوچه مجددي را از هرات دواند.
اين گرفتن ودواندن ، مردم اختلاص شده و به جوش آمده را اندكي آرام ساخت. آنان با خود ميگفتند: دولت خو برده ما بيدار شده ، ما بي جاه در حافظه هاي چورشده خود حادثه هشت جوزا را بار ديگر ميپرورانيم ..... نه نه دولت بيدار شده است ، ديگر اين شعر درست نيست :
به زير تور عدالت نرفت سرقتمند.
حمايه ميشود از جانب سياستمنــــد
به هر صورت آقاي چوچه مجددي از هرات فرار كرد. شايد فكر كنيد كه حتماً از وطن فرار كرد. نه در خارج جاي نداشت ، باز دولت كه باشد چرا خارج؟! زيرا نیمه یی دولت از مجرمين است ومجرمين از دولت! خوب مجددي کوچک به دولت پناه برد. حارنوال میگیوند که رفیق مجددی از پول ساختن پنج ستاره وند زده است.
هر چه شده بود ؛ اما محكمه بايد كار ميكرد چون مختلس با پشتاره بود ؛ اگر خودش را پنهان كردند ، پشتاره 5 ميليونيش را چي ميكردند.
محكمه كار نمود ؛ ولي كار چرب و نرم !!
چوچه مجددي كه به اساس ماده 270 قانون بايد به حبس كواسه دار محكوم ميشد يعني تا صاحب كواسه ميشد بايد در زندان ميماند ؛ مگر به اساس ماده 161 قانون به حبس چكري محكوم شد.
در اینجاست که حارنوالی که چوچه مجددی را به چنگک کشیده بود از نتیجه محکمه از خرسند نیستند
خو باز محکمه دیگر چیزی میگوید:
( به قول دو حارنوال)
وزيرو قاضي و والي و دزد مؤتلف اند
كجا عريضه برد آدم حاجتمنـــــــــــــد؟
شاعر بي جا سروده گناه قاضيان نبود؛ اگر آن دو احكام قانون ياد شده بجاي ماده ، نر ميبودند يك كارميشد.
اگر نه نر و یا نه ماده هم تطبیق میشود باز هم یک کار میشود. همین امروز اضافه تر از 620 نفر در زندان پلچرخی زندانی هستند، این آدمک های بی واسطه منتظر فیصله محکمه هستند. در قانون اساسی ما گفته شده که تا فیصله محکمه هر شخص حالت اصلی را دارد – یعنی بیگناه هستند.
رفتییم که از حضرت والی رفیق مجددی بپرسیم که چرا متهم شده بود و یک خوش آمدیدی به دفترش بگوییمش.
بنده خود یک اندازه آدم کم دل هستم با صد ازر و زاری همکارم اجمل خالقیار را رازی کردم که به دفتر حضرتک برود. حضرت برایش گفت فردا بیا اما امروز نظرش را تغیر داد و گفت:
اجمل جان معذرت میخواهم که ترا بدیدن رفیق فرستادم، میگویند که حالا افراد امنیت را بدنبال اجمل انداخته اند.
نقش بابه مجددي !
زماني كه چوچه مجددي به كابل ميآيد ، در زير بالاپوش تكيه گاه آقاي كرزي يعني بابه مجددي پناه ميبرد .
بابه مجددي چه ميكرد ؛ چون مسؤوليت رهاي زنداني ها را بدوشش بسته اند ، موصوف به اساس دين ديني ، وظيفوي و خانوادگي خود مجبور شد با شور دادن شاه و لقانك ساختن حارنوال ثابت ، كم گناهي چوچه مجددي را ثابت سازد. بابه مجددی چندی اختاریه را که نثار ثابت نمود، مسکین پس کشک کرد. نفر های ثابت میگویند که ثابت ادمی نیست که تنها بابه حضرت بتواند بی ثباتش کند – پایه های خوب ثابت است. اما در این قضیه بابه حضرت تهدید استعفا کرد و حتی کرزی کمی وارخطا شده بود.
گرچه مردم بار ديگر همان اشعار را ميخوانند و از خو بردگي و او بردگي دولت قصه ها ميكنند:
به زير تور عدالت نرفت سرقتمنـــد
حمايه ميشود از جانب سياستمنــــــد
به هرچه دزد و دغل احترام بايدكرد
مقام دزد بود موقف شرافتمنـــــــــــد
اما اما اما هنگامي كه بابه مجددي مكتوب مقرري چوچه مجددي را به دستش ميداد گفت:
هر قدر برايت ميگفتيم كه نسبت به تو ، يك دو پيراهن دونتبان را بيشتر پاره كرده ايم ؛ ولي به حرف ما توجه نميكردي .
بچيم ! ما دنيا ره خورديم .... و تو هرات را خورده نتوانستي ...
جانم ! شهر سواري و مردم سواري هنر ميخواهد ، برو و در آينده متوجه باش !!
باز ده شهر و بازار کم کم پیشانی مردم ترش دیده میشود. یگان دان اش میگوید: در دولت کرزی تعداد زیاد از کسانی موجود اند که متهم به فروش و قاچاق مواد مخدر، اسلحه، انسان، دستبرد به دارای عامه، جهل کاری، سواستفاده از مقام و جنایات جنگی اند. در گزارش که بتاریخ 19 مارچ از جانب بنیاد افغانستان شفاف بنشر رسیده است گفته شده که نارضایتی مردم از دولت منجر به شورش ها خواهد گردید، یکی از مسوولین نامسلمان افغانستان شفاف بنام سکات بولینجر گفت "فساد افغانستان به نکته رسیده که باید در مورد نگران بود"
No comments:
Post a Comment