Wednesday, October 11, 2006

دیده بان حقوق بشر می گوید جنوب افغانستان، بر اثر جنگ و خشونت از لحاظ انسانی رو به انحطاط است.
دیده بان حقوق بشر که یکی از اصلی ترین گروههای مدافع حقوق بشر جهان است و مقر آن در نیویورک قرار دارد در نامه ای صریح، خطاب به تیم حقیقت یاب شورای امنیت سازمان ملل متحد نوشته است: جنوب افغانستان بر اثر خشونت و جنگ به سوی انحطاط انسانی پیش می رود.
گزارش نهاد مذبور حاکیست خشونتها، تنها از ابتدای سال 2006 تاکنون مرگ بیش از یک هزار غیر نظامی را به دنبال داشته است.
دیده بان حقوق بشر در گزارش خود آورده است: علاوه برجنگ، خشکسالی نیز منجر به بی خانمانی هشتاد هزار نفر در جنوب افغانستان شده است.
در گزارش دیده بان حقوق بشر، نه تنها طالبان، عامل این خشونت ها دانسته شده اند، بلکه فرماندهان محلی که به گفته تهیه کنندگان گزارش، برخی از آنها با حمایت ضمنی دولت افغانستان فعالیت می کنند نیز عامل نا امنی خوانده شده اند.
این گزارش، در عین حال نیروهای بین المللی تحت فرمان ناتو را نیز در افزایش خشونتها مقصر می داند.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است: بسیاری از دستاورهایی که زنان افغان بعد از سقوط طالبان به دست آورده بودند از بین رفته و معلمان، دانش آموزان و مدارس مورد حمله شورشیان قرار دارند.
گروه دیده بان حقوق بشر همچنین از وجود فساد اداری، غصب غیر قانونی زمین، خشونتهای قومی و تهدید خبرنگاران نیز شکایت کرده است.

Sunday, October 08, 2006

تحلیل موسی قلعه

در این برنامه با استفاده از نظریات و دیدگاه های سه تن از کارشناسان مسایل سیاسی افغانستان قصد داریم موضوع دپیلماسی جدید مذاکره بین طالبان و فرماندهان قوای ناتو را در جنوب افغانستان موضوع تحلیل و بررسی قرار دهیم.برآیند این مذاکرات، پیمان متارکه جنگ در یکی از ناآرام ترین مناطق افغانستان یعنی در بخش هایی از ولایت هلمند است که گفته می شود جنگجویان طالبان، در این ولایت، از نفوذ قابل ملاحظه ای دربین مردم برخوردار می باشند.پیمان صلح، در ولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند، بین فرماندهان انگلیسی قوای ناتو و سران و متنفذین محلی به امضا رسیده است که براثر آن، نیروهای خارجی از موسی قلعه خارج گردیده و اداره منطقه را به سران قبایل واگذار کرده اند، بالمقابل طالبان نیز تعهد کرده اند که از حمله به مراکز و تأسیسات دولتی در این ولسوالی خودداری کنند.در نتیجه امنیت در ولسوالی موسی قلعه بطور قابل ملاحظه ای بهبود یافته بود. اما طالبان مسلح صبح روز دوم فبروری بر ولسوالی موسی قلعه در هلمند حمله کردند و ساختمان ولسوالی را ويران کردند. دولت و نیروهای بین المللی در جستجوی راه حل صلح آمیز حل محضله هستند و تا حال از حمله وسیع برای تسخیر دوباره موسی قلعه ابا ورزیده اند.
از سوی دیگر به دنبال رد مذاکره با دولت افغانستان به وسیله نیروهای طالبان برای تخلیه "موسی قلعه" در ولایت هلمند، این شهر همچنان در تصرف طالبان است.
بنا به گفته شاهدان عینی، نیروهای طالبان برای مقابله با حملات احتمالی به شهر موسی قلعه اقدام به مین گذاری و حفر خندق در اطراف این شهر نموده اند.
طبق گزارش منابع خبری، سران قبایل در سایر ولسوالی های ولایت هلمند ازجمله در ولسوالی مارجه، واشیر، کجکی، سنگین و نوزاد نیز خواسته اند که مشکل ناامنی در مناطق خود را از طریق مذاکره با نیروهای ناتو حل و فصل کنند.باتوجه به اهمیت استراتژیک ولایت هلمند که اولاً ناآرام ترین منطقه در کل افغانستان و ثانیاً بزرگترین تولیدکننده موادمخدر در این کشو رمحسوب می شود، و همچنین باتوجه به رویکرد فرماندهان ناتو به اصل مذاکره با مخالفین، ترک گفته خانه ها توسط هزاران خانواده در این ولایت و هشدار سران قومی، تصمیم گرفتیم برنامه را به بررسی ولایت هلمند اختصاص دهیم.
کارشناسان شرکت کننده در این برنامه :
^^^^^^^^^^^^^^
در رابطه با توافقاتی که در موسی قلعه ولایت هلمند، صورت گرفته است نخستین پرسشی که در نزد افکار عامه وجود دارد این است که فرماندهان ناتو آیا با طالبان مذاکره کرده اند؟
یا آنگونه که خود می گویند جانب مقابل آنها در مذاکرات، طالبان نه، بلکه سران و بزرگان منطقه بوده است؟
^^^^^^^^^^^^^^^
تفاهم و مذاکره با مخالفان، به شکل پراکنده، و ولسوالی به ولسوالی، به ضرر حاکمیت دولتی است.اما آقای هارون امیرزاده کارشناس افغان مقیم اروپا مدعی است که طرح مصالحه در موسی قلعه ولایت هلمند، قبلاً در صحبت پرویز مشرف با تونی بلر در لندن پایه ریزی شده است.به اعتقاد استراتژی مصالحه با طالبان، اساساً یک استراتژی پاکستانی است و هدف از آن هموار ساختن راه برای پیروزی طالبان و شکست دولت افغانستان و جامعه جهانی است: مذاکره و مفاهمه را یک امر ضروری تلقی می کند اما معتقد است که هدف از هر نوع مذاکره با مخالفان باید مشخص باشد.
سران پاکستان دوبار دیروز و امروز تاکید به مذاکره نمودند.
گفته های اورکزی و فضل الرحمن
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
داشتن مذاکره و رسیدن به توافقات همگانی یک امر لازم و ضروری است اما مکانیزم هایی که به کار گرفته می شود و این مکانیزم ها مکانیزم هایی است از نوع گذشتن مسائل بسیار اساسی و استراتژیک افغانستان است که بارها احتیاج پیدا می شود که دوباره به آن مرور شود. استراتژی مذاکره و مفاهمه لازم است ولی برای یک هدف معین. ازنظر اصولی باید چارچوب مذاکرات معلوم باشد و طرفین خودشان یک تعهدی درقبال این مذاکرات و تعهدات داشته باشند اما اگر شما صرفاً به خاطر جنگ و آن هم به خاطر دادن امتیازات مذاکره می کنید آن هم در یک استراتژی بسیار وسیع است باز دوباره آوردن این را برای یک هدف کار بسیار دشوار است ولی من فکر می کنم که افغانستان از حالتی که گذر کرده داشتن مذاکره بسیار ضروری است و کنار آمدن روی ضروری است ولی چیزی که بسیار مهم است اهدافی که افغانستان مطرح می کند وباعث ترقی افغانستان است و حداقل آوردن ثبات و امنیت در افغانستان است اینها چیزهایی هستند که مسئله اساسی برای مردم افغانستان است نه رساندن یا کنارزدن این یا آن از قدرت و یا موافقت به خاطر حفظ قدرت یا تسلط انحصاری قدرت.)
در رابطه با ولایت هلمند، سؤال دیگری که باید به آن پاسخ داده شود این است که در حال حاضر در این ولایت چه کسانی و از چه گروهی حکومت می کنند؟
آیا حاکمیت دولت برقرار است؟ یا گروه طالبان حکومت می کند؟ و یا اینکه اداره منطقه، کلاً در دست بزرگان این منطقه است؟
این پرسش را به یکی از خبرنگاران ولایت هلمند گذاشتم:
^^^^^^^^^
طالبان تعهد کرده اند، و یا سران قبایل از آنها تعهد گرفته اند که عملیات جنگی در این ولسوالی انجام ندهند.... اما به چه قیمتی؟ و در برابر چه مقدار امتیازات؟ آیا حقیقت دارد که نیروهای ناتو به سران قبایل و گروه طالبان در ولسوالی موسی قلعه دو امتیاز قائل شده اند؟
یکی اداره منطقه توسط خود آنها، و دوم، بازگذاشتن دست آنها در تولید موادمخدر؟
هرگاه نیروهای ناتو که فرماندهی عملیات های جنگی در سراسر افغانستان را بر عهده دارند تصمیم بگیرند که در دیگر ولسوالی ها و مناطق ناآرام جنوب افغانستان نیز، از الگوی توافقات موسی قلعه استفاده کنند چه اتفاقی روی خواهد داد؟آیا منجر به این نخواهد شد که اداره هر منطقه را به سران قبایل همان منطقه واگذار نمایند؟ در چنین حاکمیت دولت، و یکپارچگی افغانستان زیر سؤال نخواهد رفت؟
^^^^^^^^^^^^

شاید این سؤال در نزد خیلی از افغان ها مطرح باشد که طالبان چه می خواهند؟ و برای چه هدفی می جنگند؟
آیا هدفشان تنها بیرون راندن نیروهای خارجی است، یا اینکه می خواهند دوباره بر کل افغانستان حکومت کنند؟
همچنین آیا رهبران میانه روتر طالبان در فکر مشارکت در قدرت سیاسی می باشند یا اینکه تلاش می کنند درنتیجه یک رشته توافقات پنهانی با قوای ناتو در ولایات جنوب هم مرز با پاکستان، اداره خودمختار تشکیل دهند؟
الگویی که در ولایت هلمند تطبیق گردید نباید در تمام مناطق کشور تصمیم داده شود زیرا برای طلبان در موسی قلعه امتیاز اداره منطقه واگذار گردید. هرگاه در کل ولسوالی های افغانستان این سیاست دنبال شود حاکمیت دولتی مفهوم و جایگاه خود را ازدست خواهد داد اما در این باره که در حال حاضر در ولسوالی موسی قلعه آیا دولت حاکم است یا گروه طالبان و یا رؤسای قبایل؟ توضیح مشخص داده نشد و تصریح گردید که تا هنوز وضعیت منطقه روشن نیست و اخبار در این باره ضد و نقیض است.
یک تن از کارشناسان گفت که در ماه های زمستان، تحرکات جنگی طالبان کمتر خواهد شد زیرا امکانات کافی در اختیار ندارند...

هشدار بزرگان محلی ولایت هلمندنسبت به بروز فاجعه انسانی در جنوب کشور

بزرگان محلی ولسوالی "کجکی" ولایت هلمند با اشاره به وضعیت بسیار بد آوارگان در جنوب کشور، نسبت به بروز فاجعه انسانی در این ولسوالی هشدار دادند. ولسوالی کجکی هفته قبل شاهد نبرد های سنگین شورشیان با نیرو های امنتیی و بین‌المللی بود. به گفته شماری از بزرگان محلی چهار هزار خانوار این ولسوالی به علت ترس از جنگ خانه‌های خود را ترک و در دشت‌های ولایت هلمند سرگردان و بدون سرپناه هستند. مسئولان ولایت هلمند با تایید اظهارات متنفذین و بزرگان محلی اعلام کردند، امکانات لازم را برای کمک رسانی به آوارگان در اختیار ندارند.
براساس بیانیه ناتو در این عملیات ‪ ۳۰۰‬سرباز انگلیسی همراه با سربازان اردوی ملی، یک عملیات بزرگی را در ولایت هلمند انجام دادند. دراین بیانیه گفته شد که نیروهای شورشی از این پناه گاه‌ها برای پرتاب بم دستی به سد کجکی استفاده میکردند.

تحلیل موسی قلعه

در این برنامه با استفاده از نظریات و دیدگاه های سه تن از کارشناسان مسایل سیاسی افغانستان قصد داریم موضوع دپیلماسی جدید مذاکره بین طالبان و فرماندهان قوای ناتو را در جنوب افغانستان موضوع تحلیل و بررسی قرار دهیم.برآیند این مذاکرات، پیمان متارکه جنگ در یکی از ناآرام ترین مناطق افغانستان یعنی در بخش هایی از ولایت هلمند است که گفته می شود جنگجویان طالبان، در این ولایت، از نفوذ قابل ملاحظه ای دربین مردم برخوردار می باشند.پیمان صلح، در ولسوالی موسی قلعه ولایت هلمند، بین فرماندهان انگلیسی قوای ناتو و سران و متنفذین محلی به امضا رسیده است که براثر آن، نیروهای خارجی از موسی قلعه خارج گردیده و اداره منطقه را به سران قبایل واگذار کرده اند، بالمقابل طالبان نیز تعهد کرده اند که از حمله به مراکز و تأسیسات دولتی در این ولسوالی خودداری کنند.در نتیجه امنیت در ولسوالی موسی قلعه بطور قابل ملاحظه ای بهبود یافته بود. اما طالبان مسلح صبح روز دوم فبروری بر ولسوالی موسی قلعه در هلمند حمله کردند و ساختمان ولسوالی را ويران کردند. دولت و نیروهای بین المللی در جستجوی راه حل صلح آمیز حل محضله هستند و تا حال از حمله وسیع برای تسخیر دوباره موسی قلعه ابا ورزیده اند.
از سوی دیگر به دنبال رد مذاکره با دولت افغانستان به وسیله نیروهای طالبان برای تخلیه "موسی قلعه" در ولایت هلمند، این شهر همچنان در تصرف طالبان است.
بنا به گفته شاهدان عینی، نیروهای طالبان برای مقابله با حملات احتمالی به شهر موسی قلعه اقدام به مین گذاری و حفر خندق در اطراف این شهر نموده اند.
طبق گزارش منابع خبری، سران قبایل در سایر ولسوالی های ولایت هلمند ازجمله در ولسوالی مارجه، واشیر، کجکی، سنگین و نوزاد نیز خواسته اند که مشکل ناامنی در مناطق خود را از طریق مذاکره با نیروهای ناتو حل و فصل کنند.باتوجه به اهمیت استراتژیک ولایت هلمند که اولاً ناآرام ترین منطقه در کل افغانستان و ثانیاً بزرگترین تولیدکننده موادمخدر در این کشو رمحسوب می شود، و همچنین باتوجه به رویکرد فرماندهان ناتو به اصل مذاکره با مخالفین، ترک گفته خانه ها توسط هزاران خانواده در این ولایت و هشدار سران قومی، تصمیم گرفتیم برنامه را به بررسی ولایت هلمند اختصاص دهیم.
کارشناسان شرکت کننده در این برنامه :
^^^^^^^^^^^^^^
در رابطه با توافقاتی که در موسی قلعه ولایت هلمند، صورت گرفته است نخستین پرسشی که در نزد افکار عامه وجود دارد این است که فرماندهان ناتو آیا با طالبان مذاکره کرده اند؟
یا آنگونه که خود می گویند جانب مقابل آنها در مذاکرات، طالبان نه، بلکه سران و بزرگان منطقه بوده است؟
^^^^^^^^^^^^^^^
تفاهم و مذاکره با مخالفان، به شکل پراکنده، و ولسوالی به ولسوالی، به ضرر حاکمیت دولتی است.اما آقای هارون امیرزاده کارشناس افغان مقیم اروپا مدعی است که طرح مصالحه در موسی قلعه ولایت هلمند، قبلاً در صحبت پرویز مشرف با تونی بلر در لندن پایه ریزی شده است.به اعتقاد استراتژی مصالحه با طالبان، اساساً یک استراتژی پاکستانی است و هدف از آن هموار ساختن راه برای پیروزی طالبان و شکست دولت افغانستان و جامعه جهانی است: مذاکره و مفاهمه را یک امر ضروری تلقی می کند اما معتقد است که هدف از هر نوع مذاکره با مخالفان باید مشخص باشد.
سران پاکستان دوبار دیروز و امروز تاکید به مذاکره نمودند.
گفته های اورکزی و فضل الرحمن
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
داشتن مذاکره و رسیدن به توافقات همگانی یک امر لازم و ضروری است اما مکانیزم هایی که به کار گرفته می شود و این مکانیزم ها مکانیزم هایی است از نوع گذشتن مسائل بسیار اساسی و استراتژیک افغانستان است که بارها احتیاج پیدا می شود که دوباره به آن مرور شود. استراتژی مذاکره و مفاهمه لازم است ولی برای یک هدف معین. ازنظر اصولی باید چارچوب مذاکرات معلوم باشد و طرفین خودشان یک تعهدی درقبال این مذاکرات و تعهدات داشته باشند اما اگر شما صرفاً به خاطر جنگ و آن هم به خاطر دادن امتیازات مذاکره می کنید آن هم در یک استراتژی بسیار وسیع است باز دوباره آوردن این را برای یک هدف کار بسیار دشوار است ولی من فکر می کنم که افغانستان از حالتی که گذر کرده داشتن مذاکره بسیار ضروری است و کنار آمدن روی ضروری است ولی چیزی که بسیار مهم است اهدافی که افغانستان مطرح می کند وباعث ترقی افغانستان است و حداقل آوردن ثبات و امنیت در افغانستان است اینها چیزهایی هستند که مسئله اساسی برای مردم افغانستان است نه رساندن یا کنارزدن این یا آن از قدرت و یا موافقت به خاطر حفظ قدرت یا تسلط انحصاری قدرت.)
در رابطه با ولایت هلمند، سؤال دیگری که باید به آن پاسخ داده شود این است که در حال حاضر در این ولایت چه کسانی و از چه گروهی حکومت می کنند؟
آیا حاکمیت دولت برقرار است؟ یا گروه طالبان حکومت می کند؟ و یا اینکه اداره منطقه، کلاً در دست بزرگان این منطقه است؟
این پرسش را به یکی از خبرنگاران ولایت هلمند گذاشتم:
^^^^^^^^^
طالبان تعهد کرده اند، و یا سران قبایل از آنها تعهد گرفته اند که عملیات جنگی در این ولسوالی انجام ندهند.... اما به چه قیمتی؟ و در برابر چه مقدار امتیازات؟ آیا حقیقت دارد که نیروهای ناتو به سران قبایل و گروه طالبان در ولسوالی موسی قلعه دو امتیاز قائل شده اند؟
یکی اداره منطقه توسط خود آنها، و دوم، بازگذاشتن دست آنها در تولید موادمخدر؟
هرگاه نیروهای ناتو که فرماندهی عملیات های جنگی در سراسر افغانستان را بر عهده دارند تصمیم بگیرند که در دیگر ولسوالی ها و مناطق ناآرام جنوب افغانستان نیز، از الگوی توافقات موسی قلعه استفاده کنند چه اتفاقی روی خواهد داد؟آیا منجر به این نخواهد شد که اداره هر منطقه را به سران قبایل همان منطقه واگذار نمایند؟ در چنین حاکمیت دولت، و یکپارچگی افغانستان زیر سؤال نخواهد رفت؟
^^^^^^^^^^^^

شاید این سؤال در نزد خیلی از افغان ها مطرح باشد که طالبان چه می خواهند؟ و برای چه هدفی می جنگند؟
آیا هدفشان تنها بیرون راندن نیروهای خارجی است، یا اینکه می خواهند دوباره بر کل افغانستان حکومت کنند؟
همچنین آیا رهبران میانه روتر طالبان در فکر مشارکت در قدرت سیاسی می باشند یا اینکه تلاش می کنند درنتیجه یک رشته توافقات پنهانی با قوای ناتو در ولایات جنوب هم مرز با پاکستان، اداره خودمختار تشکیل دهند؟
الگویی که در ولایت هلمند تطبیق گردید نباید در تمام مناطق کشور تصمیم داده شود زیرا برای طلبان در موسی قلعه امتیاز اداره منطقه واگذار گردید. هرگاه در کل ولسوالی های افغانستان این سیاست دنبال شود حاکمیت دولتی مفهوم و جایگاه خود را ازدست خواهد داد اما در این باره که در حال حاضر در ولسوالی موسی قلعه آیا دولت حاکم است یا گروه طالبان و یا رؤسای قبایل؟ توضیح مشخص داده نشد و تصریح گردید که تا هنوز وضعیت منطقه روشن نیست و اخبار در این باره ضد و نقیض است.
یک تن از کارشناسان گفت که در ماه های زمستان، تحرکات جنگی طالبان کمتر خواهد شد زیرا امکانات کافی در اختیار ندارند...

هشدار بزرگان محلی ولایت هلمندنسبت به بروز فاجعه انسانی در جنوب کشور

بزرگان محلی ولسوالی "کجکی" ولایت هلمند با اشاره به وضعیت بسیار بد آوارگان در جنوب کشور، نسبت به بروز فاجعه انسانی در این ولسوالی هشدار دادند. ولسوالی کجکی هفته قبل شاهد نبرد های سنگین شورشیان با نیرو های امنتیی و بین‌المللی بود. به گفته شماری از بزرگان محلی چهار هزار خانوار این ولسوالی به علت ترس از جنگ خانه‌های خود را ترک و در دشت‌های ولایت هلمند سرگردان و بدون سرپناه هستند. مسئولان ولایت هلمند با تایید اظهارات متنفذین و بزرگان محلی اعلام کردند، امکانات لازم را برای کمک رسانی به آوارگان در اختیار ندارند.
براساس بیانیه ناتو در این عملیات ‪ ۳۰۰‬سرباز انگلیسی همراه با سربازان اردوی ملی، یک عملیات بزرگی را در ولایت هلمند انجام دادند. دراین بیانیه گفته شد که نیروهای شورشی از این پناه گاه‌ها برای پرتاب بم دستی به سد کجکی استفاده میکردند.

Wednesday, October 04, 2006

On the foot steps of a suicide attacker

On the foot steps of a suicide attacker is the social story of a young man, confused and lost in the bloodshed and war.
The child was born and raised in the trenches without sufficient food and water. The belligerents were doing their job, by serving their country or battling the evil or making a better future for others. For everyone else there is a short trip between war and peace, hardship and pleasure. but for a suicide attacker it stays in his heart, his soul, his memories, his habit, in everything...

It’s the feet of a little infant walking on a paved street. Followed by Red army marching boots and vows and prayers of Soviet soldiers. The farewells of sons, husbands and brothers, then destruction and killings of Afghan sons, husbands and brothers.
Every time a son, a husband and a brother is killed, intentionally, or not. The border between peace and war grows larger for the child. Every time a village, a nest, a bridge is blown up the child has less places to go.
He is grown up now. He is walking with wounded feet. He is walking bare feet on the dust and ashes.

American soldiers arrive, with good will and intention to help - just like any other fighter.

Life is now a fragile social accommodation. With very little places to go and very few friends and family. The child is living a strategy of keeping everyone very close.
His steps are tired and weak nevertheless he continues to walk. He walks from place to place and country to country in seek of sanctuary and comfort, somewhere to sit down and let his tired feet relax.

He arrives somewhere nice and quite. the apparent is feels familiar, but he takes a walk and then he finds the walk strange. His feet doesn’t feel very of his own. he feels utterly exposed. he see people looking at him and ticking off their mental boxes: 'Asylum-seeker - maybe; unemployed - probably; sponger - yes; breeds like a rabbit - maybe; Muslim fanatic - probably.’ Then they are confused and curiosity is engaged and ask themselves: “What the hell's he doing here?” he learns something new. He learns to cry.

Too much crying takes the will to live. he starts to walk again. This time with tight steps. He has a pure belief now and uncompromised by politics. A belief to cure the wounds that socialism, Mujheeden anarchy, Taliban radicalism and western reconstruction has failed to heal. He is angry but powerless in his own country. He is raped in changes, seeing different subjective views. He doesn’t hold one. he doesn’t see himself as a terrorist or revolutionary or soldier. Though he has a lot in common with other men through history, he is pushed into action by the simple human need for justice. He goes to Madrasa with other men who had experienced brutal repression; some were simply drawn to bloody chaos. In the Madrasa there are reformers and there were nihilists. The dynamic between them is irreconcilable and self-destructive, but repression is making them take steps faster, so fast that it is almost impossible to tell the philosophers from the sociopaths.
He straps explosives around himself and then jumps into a foreign APC. A big bang inside and soldiers climb out, they are on fire and they are running. There is blood on their footsteps.